|
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : m-sh
فکر میکنم دختران بسیاری هستند که در هاله ای از مه زندگی میکنند : دخترانی که تنها در قصه ها نیستند آنها واقعیت دارند و در میان همه روزهای عمر را می گذرانند نمی دانم …. ولی شاید سرنوشت او را در سر راه من قرار داده بود تا زندگی اش را ببینم و امروز راوی آن باشم
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : m-sh
داستان در مورد پسری به نام سیامکِ که بعد از چند سال دفتر خاطرات نامزد سابقش رو پیدا می کنه و متوجه می شه...
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : m-sh
![]() ماجرای دختری 18 ساله به نام روژان که حدود 5 سال است که به خاطر ادامه ی تحصیل از خانواده ی خود جدا شده و در مونیخ کنار خانواده ی دایی اش زندگی می کند. در اولین سال ورود خود به دانشگاه متوجه می شود که استاد یکی از دروس اش کسی نیست جز استاد شروین کیانی پسر دایی اش و ..........
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:39 :: نويسنده : m-sh
هما از خانواده ایی مرفه برخوردار است .او زیباست و به این سادگی با کسی ازدواج نمیکند . هما همه خواستگار ها را ردّ میکند .زیرا از وکیلی به نام اشکان که نزد او کار میکند خوشش میاد . ولی چشمان آن وکیل به هما میگوید که او علاقه ایی به هما ندارد. پدر هما او را به ازدواج مردی در میآورد که هم زیبا و هم پولدار است . این مرد بسیار هوس باز است و از اینکه جلوی همسر خود به معاشقه بپردازد ابا ایی ندارد . هما چندین سال با او هم خانه است ولی هرگز با او هم بستر نمیشود .جاوید به شدت در طی این سالها به او ابراز علاقه میکند ولی چون هما هنوز دل در گرو عشق اشکان دارد هیچگاه به ابراز علاقه جاوید پاسخ نمیدهد ، و نمیداند که چگونه حرفهای جاوید را که در پیش چشمان او با دیگران نیز عشق باز ی میکند بپذیرد .جاوید میگوید تا زمانی که هما نخواهد به او نزدیک نمیشود او به سبک خود هما را دوست دارد ، ولی هما به شدت بیمار میشود و در این بین تنها دلخوشی هما پسری است که جاوید از زن اول خود دارد .تمام محبتی را که یک مادر میتواند داشته باشد را هما به پای پرهام میریزد و روز و شبش را با عشق او میگذراند در حالی که جاوید به پرهام هیچگونه علاقه ایی ندارد هما به جاوید میگوید در صورتی که دست از معاشقه با دیگر زنان بر دارد حاضر میشود که از او فرزندی داشته باشد.هما منتظر میماند تا جاوید به پیشنهاد او عمل کند . ولی …………………….. دانلود کتاب برای کامپیوتر ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:37 :: نويسنده : m-sh
من هنوز نخوندم ولی دوستام خیلی تعریفش رو می کردن. ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:36 :: نويسنده : m-sh
نام کتاب : منجلاب عشق
داستان در مورد مسیح پسری عاشق پیشه است که عاشق دخترعموش سلیا ست. اماسلیا، بنیامین پسرخاله اش رو دوست داره به دلیل نارضایتی فرهاد پدر سلیا، سلیا و بنیامین تصمیم می گیرند که سلیا با مسیح ازدواج کنه و بعد طلاق بگیره تا بتونه بدون اجازه پدر با بنیامین ازدواج کنه …….
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : m-sh
از زبان نویسنده: داستان راجع به زندگی دختری به اسم مُوژان که عروسیش و به هم میزنه چون که از بچگی عاشق پسر عموش بوده و آرزوی ازدواج با اون و داشته . حالا باید دید تقدیر چه سرنوشتی رو براش رقم زده و اون واقعا با کی ازدواج میکنه . . …
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:32 :: نويسنده : m-sh
فرهاد و شیرین هم در مقابل او رنگ می بازن ! پروانه در 18 سالگی توسط ثریا مدیر پرورشگاهی که در آن بزرگ شده و حق مادری به گردنش دارد به آپارتمانی لوکس و مجلل که از طرف حامی همیشه مجهول و پولدارش که از هیچ هزینه ای برای او دریغ نمیکند برده می شود تا زندگی را به تنهایی و با اتکای به نفس یاد بگیرد و همانجا میفهمد که زندگی پر از انسانهایی است که هیچ وقت نمیشناخته ، همسایه خوبی مثل ناهید خانم و نادین پسرش و دوست او فرزاد که برای اولین بار قلب پروانه را لرزاند و همچنین سپیده و حاج مهدی و از همه مهمتر حامی بزرگی چون وثوق که هر شب به حرفهای دل او از طریق چت اینترنت گوش می داد و راهنمائیش می کرد ولی اسرار زندگی پروانه ان قدر زیاد است که سالها طول می کشد تا از همه آنها مطلع شود ولی با این همه علیرغم مخالفتهای ثریا و وثوق ، پروانه با فرزاد ازدواج می کند تا.... دانلود کتاب ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:31 :: نويسنده : m-sh
مونا زن جوان مطلقه و زیبایی است که با مرد جوانی به نام رامین که تاجر پارچه است آشنا شده، صیغه ی او می شود و با هم قول و قرار می گذارند که رامین در ازای هم خوابگی با مونا مخارجش را تامین کند. همه چیز در ابتدا ساده به نظر می رسد، اما بعد از اولین همخوابگیها، مونا متوجه می شود که رامین تمایلات سادیسمی دارد. گویا برای مونا دیر شده تا این رابطه را به اتمام برساند و مجبور است آنرا ادامه دهد....
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : m-sh
اثری دیگر از نویسنده رمان قرار نبود و توسکا.
![]() افســـــونگر : تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم … یکی پس از دیگری … افسون نخواست افسونگر باشد …افسونگرش کردند …
لطفا در نظر سنجی هم شرکت کنید. ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : m-sh
![]() ![]() ![]() ![]() به عشق وهاب مي سپارد، در اين بين خانواده براي ازدواج او با رحيم پسر دايي ستاره اصرار مي كنند ...
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:26 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : m-sh
نمي دونم چرا هي دلم مي خواست برم با اين دختر حرف بزنم! يادم افتاد كه طرز كار با تلفن مركزي رو به او ياد ندادم از خدا خواسته بلند شدم و به دفتر او رفتم. من- فرگل خانم يادم رفت بهتون طرز كار با اين تلفن رو ياد بدم. ببخشيد من روي آشنايي قبلي شماروبه اسم كوچيكتان صدا كردم البته جلوي ديگران حتما با نام خانوادگي شمارو صدا مي كنم. اشكالي كه نداره؟ اينطوري كار بهتر پيش مي ره. شما هم هرطوري كه راحت هستيد من رو صدا كنيد.خنديد و گفت- پس من هم همين كارو مي كنم.طرز كار تلفن رو به او ياد دادم و به اتاق خودم برگشتم. خواستم مشغول كار بشم ولي نمي شد. عجب بدبختي بود. اصلا حواسم جمع نمي شد!به خودم نهيب زدم كه خجالت بكش! چرا اينطوري شدي؟ ولي بازهم چهره مينياتوري و ظريف فرگل منو ول نمي كرد. هر بار كه نگاهش مي كردم چيز زيباتري در چهره اش مي ديدم. خلاصه هر طوري بود تا ساعت 1 خودم رو مشغول كردم. وقت ناهار بود . همه حدود ساعت 1 دست از كار مي كشيدند. بيرون رفتم و به فرگل گفتم: فرگل خانم وقت ناهاره. سلف سرويس كارخونه شماره اش اونجا نوشته. زنگ بزنيد براتون غذابيارن دفتر.فرگل- خيلي ممنون خودم غذا اوردم. به دفترم برگشتم. من چون تا ساعت 2 بيشتر در كارخونه كار نمي كردم صبر مي كردم تا ناهار رو توخونه بخورم. بعداز چند دقيقه فرگل در زد و وارد شد و پرسيد: شما ناهار نمي خوريد؟
فکر می کنم این رمان پایان خوبی نداره چون از دوستام شنیدم رمان های م.مودب پور پایان تلخی داره ولی رماناش قشنگه. ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : m-sh
دختری هم نسل ما؛ دختری از جنس ما؛ دختری که مثل همه ی ما پر از آرزو های رنگینه، اما یکی از اون آرزو هاست که این داستان رو رقم می زنه… موسیقی…. لفظی که زندگیِ این دختر رو به بازی می گیره!…
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : m-sh
کیمیا دختری بسیار زیبا پس از طلاق از همسرش اردلان برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه میرود درآنجا با رابین خواهرزاده زن عمویش که تک پسر پولدار و خوش تیپ و خوش گذران آمریکائی است آشنا میشود که در همان ابتدا سعی میکند با نفوذی که دارد اورا تحت حمایت خود قرار دهد ولی کیمیا اجازه نزدیکی اورا به خود نمی دهد درحالیکه رابین بشدت به او علاقمند شده ولی اختلافات فرهنگی آنها دائماً باعث ایجاد سوء تفاهم برای کیمیا میشود تا اینکه رابین به علت عشق شدید دست از تمام تفریحاتش میکشد و شروع به مطالعه راجع به فرهنگ و کشور ایران و اسلام میکند و کیمیا را همچون الهه ای شرقی بیمارگونه می پرستد و خود عذاب میبرد تا اینکه در اوج عشق آنها نسبت بهم اردلان پشیمان بازمیگردد و در پی بازگرداندن کیمیا به ایران است و ……
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : m-sh
داستان دختری به اسم پریا که در هلند با پدر ومادرش زندگی میکنه وخواهرش در ایرانه یه روز که با دوستاش رفته بوده به جنگل یه پیرمرد50 ساله ای بهش میگه که تو باید بری به ایران ودر اون جا یه دختر مو قرمز شبیه خودت می بینی و یه پسر که به گل و گیاه علاقه داره و اون تصمیم میگیره که به ایران بره...
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:7 :: نويسنده : m-sh
![]() ![]() ![]()
داستان من درباره ی چند گروه دختروپسره و اتفاقات آشنایی و ازدواجشونه که زوج اصلی داستان ایلساوارشیا هستند و بقیه دختر و پسر ها یه جورایی سیاهی لشکرن ... قسمتهای اول داستان از زبون ایلساست و جریان زندگیش . البته آشناییش با ارشیاست ...ایلسا عاشق شوهرشه اما شوهرش اونو نمی خواد و همش دعوا می کنه باهاش تو طول داستان اتفاقایی می افته که سرنوشت این پنج زوج رو رقم می زنه ...
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:6 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : m-sh
تنفر بهش داره همکار میشه و برای گذروندن یک دوره کاری و شراکت مجبور به یک ازدواج صوری و نقش بازی کردن در مقابل همه میشن اما توی این ازدواج صوری اتفاقی می افته که باعث میشه طناز….
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : m-sh
![]()
تمسخر همکارانش روبروست و هنوز بعد از چندسال سابقه ی کار؛ همچنان کارمند جزء قسمت بایگانی شرکتشونه! یک روز صبح با ورود کارمند جوان و شیکپوش جدید به قسمت بایگانی و رفتار متفاوت و دوستانه ی او با ژاله که باعث حسادت همکاران و موجب تحول ژاله میشه که او در جبران این حمایت های وحید دادگر سعی میکنه با هک کردن وارد اطلاعات محرمانه شرکتشون بشه تا اینکه پی میبرد..
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:دانلو رمان برای موبایل,دانلود رمان برای کامپیوتر,دانلود رمان,رمان,دانلود,دانلود رمان برای اندروید, :: 14:57 :: نويسنده : m-sh
دختری به اسم مانیا محبی پزشکی خونده..می خواد به درسش ادامه بده تا تخصصش رو بگیره ولی در کنارش می خواد تو یه بیمارستان هم مشغول به کار بشه..مانیا با پدر ومادرش زندگی می کنه و تک فرزنده..تو زندگیش ۲ تا ارزو داره یکیش اینکه پزشک بشه که خب به این ارزوش رسیده ..اون یکی ارزوش اینه که بره تو ارتش..کلا اهل هیجانه و خیلی دوست داره یه روز پلیس مخفی بشه..ولی مگه میشه ادم هم پزشک باشه هم بره تو ارتش؟..خب توی این داستان میشه کلا کار نشدنداره..مانیا خانم هم که اهل ریسک و هیجانه پی گیرشه.. با دوستش شمیم تو یه بیمارستان که رییسش اشنای شمیم هست مشغول به کار میشن.. شمیم پرستاری خونده و مانیا پزشکی..تا اینکه مانیا یه روز تصمیم می گیره بره تو ارتش و بشه پزشک اونجا..نه به حرف پدر ومادرش گوش می کنه نه به حرف دوستش تصمیم خودشو گرفته.. می خواد به این یکی ارزوش هم برسه..تا اینکه بالاخره به عنوان پزشک یار وارد ارتش میشه.. مانیا که تا حالا فکر میکرده تو ارتش کلی هیجان انتظارشو می کشه با ورود به اونجا می فهمه ای دل غافل اینی که داره می بینه با اونی که تو ذهنش همیشه برای خودش مجسم می کرده زمین تا اسمون فرق می کنه..از همون بدو ورودش با سرگرد جدی وسخت گیری به اسم جناب سرگرداهورا راد اشنا میشه..ولی اونم چه اشنایی..دیدن داره … خیلی رمان قشنگیه حتما بخونید. ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:دانلو رمان برای موبایل,دانلود رمان برای کامپیوتر,دانلود رمان,رمان,دانلود, :: 14:54 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : m-sh
قشنگه بخونین
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:48 :: نويسنده : m-sh
دختری به اسم کیانا که یک بار طعم شکست رو چشیده بهش این فرصت داده میشه تا روی پاهای خودش وایسه و زندگیشو اونجور که دوست داره بسازه تا شاید توی این راه طعم عشق واقعی رو با تمام پستی و بلندیهاش بچشه… برای کامپیوتر برای موبایل رمان خیلی قشنگیه حتما بخونیدش
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:45 :: نويسنده : m-sh
يه اكيپ 3 نفره دختر که برای دانشگاه توشیراز قبول شدن اماخوابگاها همه پر بوده بعد مي گردن دنبال خونه كه به يه اكيپ 3 پسر برميخورن كه اونام همين مشكلو داشتن ولي با اين تفاوت كه خونه پيدا كرده بودن ولي شرط صابخونه كه يه پيرمرد تعصبي ايراني بوده متاهل بودن اوناس .... برای کامپیوتر برای موبایل
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : m-sh
برای کامپیوتر برای موبایل
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:41 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:39 :: نويسنده : m-sh
از زبان نویسنده: داستان « نبض تپنده » اونجور که خودم طعمشو مزه کردم ، یه رمان گسه . نه مملو از حلاوت یا به نوعی باقلوا و نه سراسر تلخ مثل یه فنجون قهوه . یه رمان با دو مزه تلخ و شیرین که تلخیش ته گلو رو غلغلک میده و شیرینیش نوک زبون و حس گسش پرزهای زبون رو به بازی میگیره .
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:37 :: نويسنده : m-sh
![]() جمیله خیلی بلند پروازه و از وضعیت زندگیش راضی نیست. اون به دلایلی از پلیس می ترسه و ازشون دوری می کنه. سعی می کنه با پسرهای پولدار دوست بشه و خودش رو به اونا پارلا معرفی می کنه و همه ی تلاشش اینه که دلشون و به دست بیاره. یه روز به طور اتفاقی با سیاوش آشنا می شه که یه پلیسه… پارلا از اون خیلی می ترسه و فکر می کنه که سیاوش همه جا دنبالشه و اونو زیر نظر داره. تا این که متوجه می شه سیاوش برای یک ماموریت پلیسی روی اون حساب باز کرده…. دانلود رمان برای کامپیوتر دانلود رمان برای موبایل ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:34 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:32 :: نويسنده : m-sh
![]() خیلی رمان خوشگلیه حتما بخونید. ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:26 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:23 :: نويسنده : m-sh
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:20 :: نويسنده : m-sh
خلاصه: یاسمن که پدر و پدر بزرگش را در یک روز در جریان یک جنایت از دست داده است حال بزرگ شده است و طبق پیمانی که پدربزرگ او با پدربزرگ فرهاد بسته است آن دو باید با هم ازدواج کنند. اما یاسمن فرهاد را که 10 سال از خودش بزرگتر است را پیرمرد میداند. یاسمن و فرهاد با چند بار دیدن یکدیگر به شدت با یکدیگر لج بازی میکنند و فرهاد برای اینکه یاسی را آدم کند حاضر می شود با او ازدواج کند...
![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : m-sh
![]() ![]() |